راستش را بگویم
نه شعر
نه نوشته
هیچ یک به دادم نمیرسند،
وقتی نیستی تا چشمانت به من آرامش دهند؛
شرح این حس پاییزی
که آسمانش ابری و دلگیر است
نفس را درگلو حبس میکند و گلو را بغض دار...
رویای پاییزی
به همین سادگی دل تنگ میشوم برای لبخندت
~~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~~~
بی دوست عبور از دل شب ها شدنی نیست
شب های پر از راز که فردا شدنی نیست
گفتم که برایت بفرستم دل خود را
افسوس که چون نامه ی دل تا شدنی نیست
~~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~~~
تو که نمی دانی ...
دل هایم برایت تنگ شده اند . . .
آخر تو که نمی دانی ،
برای فراموش کردنت دو دل شده ام
~~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~~~
زیاده خواه نیستم
جاده ی شمال... یک کلبه ی جنگلی...
یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی...
کمی هیزُم... کمی آتش...مهِ جنگلی...
کمی تاریکی ِ محض... کمی مستی... کمی مهتاب...
و بوی یـار.. و بوی یـار... و بوی یـار ...!
تـو باشی
مـن باشم
و ...هــیچ !
دنــیـا هم ارزانی خودشان ...
~~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~♥♥♥~~~~~~
در عشق همیشه قطره ای جنون هست
و در جنون هم همیشه قطره ای عقل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دلم بی تو
خزر است
راه به آبهای آزاد ندارد