۱۳۹۴ فروردین ۲۹, شنبه

داستان بسیار زیبای شیر عاشق

حکایت شیری که عاشق آهو شد 

شير نري دلباخته‏ي آهوي ماده شد.

شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله ‏ حيوانات ديگر دريده شود.

از دور مواظبش بود

پس چشم از آهو برنداشت تا يك بار كه از دور او را مي نگريست،

شيري را ديد كه به آهو حمله كرد. فوري از جا پريد و جلو آمد.

ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت.

با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد.

و هرگز نديد و هرگز نفهميد که آهو خورده شد

 داستان بسیار زیبای شیر عاشق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دلم بی تو
خزر است
راه به آبهای آزاد ندارد