دارد پاییز می رسد ،
انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن...........!
انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن...........!
♥♠♣♦♥♠♣♦♥♠♣♦♥♠♣♦
هر گاه که یادت در آغوش لحظه هایم به رقص در می آید
قلبم با لهجه ی شیرین سکوت ، فقط تو را می خواند
تو را می خواهم با تمام قلب و روحم
تو را که از من با من مهربانتری
تو را که در چارچوب نگاهت مهربانی قاب شده است
و با هر لبخندت ، هزاران پروانه ی شوق در دلم به پرواز در می آیند
قلبم با لهجه ی شیرین سکوت ، فقط تو را می خواند
تو را می خواهم با تمام قلب و روحم
تو را که از من با من مهربانتری
تو را که در چارچوب نگاهت مهربانی قاب شده است
و با هر لبخندت ، هزاران پروانه ی شوق در دلم به پرواز در می آیند
♥♠♣♦♥♠♣♦♥♠♣♦♥♠♣♦
در حضور خارها هم می شود یك یاس بود
در هیاهوی مترسك ها پر ازاحساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یك متروكه را الماس بود...
دست در دست پرنده بال در بال..
نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود....
كاش می شد حرفی از "كاش می شد"هم نبود..
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود..
در هیاهوی مترسك ها پر ازاحساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یك متروكه را الماس بود...
دست در دست پرنده بال در بال..
نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود....
كاش می شد حرفی از "كاش می شد"هم نبود..
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود..
♥♠♣♦♥♠♣♦♥♠♣♦♥♠♣♦
یادت
به خواب هایم
شبیخون میزند...
هذیان میگویم نامت را..
همه شب !
استخوان هایم را
سرمای تنهایی ای که به دستانم هدیه کردی..
میترکاند..
همیشه مسافران..
به یاد ماندنی ترند ..!
به خواب هایم
شبیخون میزند...
هذیان میگویم نامت را..
همه شب !
استخوان هایم را
سرمای تنهایی ای که به دستانم هدیه کردی..
میترکاند..
همیشه مسافران..
به یاد ماندنی ترند ..!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دلم بی تو
خزر است
راه به آبهای آزاد ندارد